زندگى جانورى منطقه سرباز
جانوران منطقه سرباز را مىتوان در پنج دسته تقسيمبندى نمود:
الف: آبزيان و دوزيستان
تمساح (كروكديل يا گاندو): كروكديل با تلاقى بلوچستان، برجسته ترين موجود وحشى دره رودخانه سرباز است كه بطور طبيعى در آنجا زيست مى كند. كروكديلها يا به گويش محلى «گاندو» از هندوستان، سيلان تا پاكستان غربى و بلوچستان جنوبى پراكنده اند. رودخانه سرباز، غربى ترين نقطه انتشار كروكديل در آسياست، از اينرو داراى ارزش توأم ملى و بين المللى است.
تمساح حيوانى است كه از ميليونها سال قبل در اين منطقه سرباز و باهوكلات، مى زيسته و از زمان دايناسورها تاكنون عليرغم تغييرات و نوسانات شديد اكولوژيك، ضمن سازش با اين تغييرات، توانسته است دوام و بقاء خود را حفظ كند. شايد به درستى نمى توان گفت كه تمساحها از چه زمانى وارد اين منطقه شده اند، ولى به هر حال تمساحها بيش از 200 ميليون سال كه جزء سكنه كره زمين گرديده اند، 21 گونه و 7 زيرگونه از آنها در سطح جهان شناسايى گرديده است كه در سه خانواده قرار دارند. تمساحهاى سرباز و باهوكلات كه در جنوب شرقى بلوچستان زندگى مى كنند، زيرگونهاى از خانواده كروكوديليها بنام علمى
crocodvias palastris palastris هستند.
حيوانات رشته كروكوديليا كه بزرگترين موجودات خزنده به شمار مى روند، آخرين بازماندگان دوران مزوزوئيك، زمانى كه خزندگان شكل حاكم زندگى در روى زمين بودند، مىباشند 180 ميليون سال قبل يعنى دوره ترياس مبدأ پيدايش نسل اوليه اين موجودات است. اگرچه اين حيوانات با دايناسورها همزمان بودند، ولى برعكس آنها موفق شدند خود را با تغييرات محيط وفق داده و انطباق لازم را بدست آورند. با بروز تحولات اقليمى، كه موجب تغييراتى در محيط خشكى گرديدند، تمساحها خشكى را ترك نموده و به دريا روى آوردند. به همين دليل كمتر از دايناسورها، فشار تحولات اقليمى را متحمل شدند و در صحنه زندگى باقى ماندند. تمساحها در طول ميليونها سال در رودخانه ها و حوضچه ها و مردابها و گاهى در درياها به زندگى ادامه دادند.
تمساحهاى نر، متمايل به سياه و ماده ها معمولاً قهوه اى هستند. تمساحها جزء خزندگان هستند كه اكسيژن مورد نياز خود را عليرغم زندگى كردن در آب بركهها از هوا دريافت مى نمايند، اگرچه زمان تخم گذارى اين تمساحها مشخص نشده است، ولى با اين وجود، نوزادها در فروردين ماه ديده شدهاند. تخمها در لانهاى مخصوص كه تمساح ماده در نزديكى ساحل رودخانه و در عمق نيم مترى مىسازد، گذارده مى شوند، تعداد آنها معمولاً 17 تا 24 عدد است. بعضى از تخمها را خود پدر و مادر مى خورند و بعد از بيرون آمدن نوزادها از تخم، تا زمانى كه پوستشان نرم است، والدين از آنها تغذيه مى كنند
بطوريكه 2 الى 3 نوزاد بيشتر باقى نمى ماند.تخمهاى تمساح حدود 7/5 سانتيمتر بلندى دارد و روى تخمهايش را با شن مى پوشاند و كنار آنها تا بيرون آمدن بچه ها از تخم مى ماند، بيرون آمدن بچه از تخم سه ماه زمان لازم دارد. جالب است زمانيكه بچه ها از تخم بيرون مى آيند، نمى توانند همان 30 سانتيمتر خاكى را كه روى آنها قرار دارد، پس بزنند و همان موقع مادرشان را صدا مى زنند، با اولين صدا، مادر مى فهمد، زمين را مى كند و بچه ها را از زير خاك نجات مى دهد. بچه هايى كه از تخم بيرون مى آيند، 25 سانتيمتر بلندى دارند و از همان لحظه اى كه از تخم بيرون مىآيند، به هر چيزى گاز مى زنند و همگى به سوى آب مى روند.
تمساح در هر دست 5 انگشت دارد كه 3 تاى اول داراى ناخن و 2 تاى ديگر فاقد آن است. بين انگشتهاى بدون ناخن، پردهاى وجود دارد كه براى شنا مورد استفاده قرار مى گيرد. در پا 4 انگشت وجود دارد كه 2 تاى آن مثل دست فاقد ناخن است. دم تمساح باهوكلات و سرباز در هر طرف 38 پولك و در انتها 16 عدد تيغه برجسته دارد. طول بدن در گونه هاى مختلف فرق مى كند. در تمساحهاى نر از يكمتر تا 7/5 متر گزارش شده است. وزن آنها گاهى تا يك تن مى رسد. طول تمساحهاى سرباز و باهوكلات حداكثر تا چهارمتر مى رسد. بيش از نصف طول بدن را دُم بلند آن تشكيل مى دهد . اين جاندار در همه جا به زندگى كردن عادت كرده است. بعلاوه چشمان تيزبين و تصميم قاطع خانوادگى مبنى بر فرار، به مجرد شنيدن صدا و با ديدن هر جنبنده اعم از دوست يا دشمن، بقاء آن را حتمى كرده است. تمساح جانورى تنبل، راحت طلب و خودخواه است و بسيارى از وقت خود را صرف لَمدادن در زير نور آفتاب مى نمايد.ولى در مواقع احساس خطر يا تعقيب شكار، موجودى است به غايت سريع و پرقدرت. اين حيوان اغلب در كنار آب به انتظار شكار مى نشيند و حيواناتى را كه براى نوشيدن آب به وى نزديك مىشوند با حركت سريع و جانبى آروارههاى خود به چنگ مى آورد.تسماح همه چيزمىخورد، از ماهى گرفته تا انسان، شيره گوارشى اين جانور آنقدر اسيد دارد كه مىتواند در چند دقيقه سرنيزه آهنى و قلاب فولادى را كه قورت داده باشد، آب كند. به نظر مىرسد كه اين جانور به غذاى زياد احتياج نداشته باشد. هيكل آن بزرگ و آرواره هايش قوى مى باشد، با حركت دم مى تواند يك گوزن بزرگ را بر زمين بزند و پاى آن را بكشد. اين جانور شكارى را كه گرفته است، بطور كامل و بدون سروصدا در آب فرو مىبرد و با آروارههاى قوى خود آنرا محكم مى گيرد. چشمها و سوراخهاى بينى را از آب خارج نگاه مى دارد. هزارها بلورهاى كوچك و نازك در چشم آن وجود دارد كه امكان ديد را حتّى در شب و در زير آب براى آن بيشتر مىسازد. اگر در محيط زندگى تمساح ماهى زياد باشد به انسان حمله نمى كند، برعكس موقعى كه غذاى معمولى آن كم باشد به انسان حمله مى كند. هرگاه جانور بزرگى مثل گاو يا آهويى را شكار مىكند با حركات سر آن را به چپ و راست حركت مىدهد و شكار تعادلش را از دست مى دهد و نمى تواند براى نجات خود اقدامى كند. سپس آنرا در زيرآب مى برد و خفه مى كند و آهسته آهسته آنرا مى خورد. ساختمان دندان تمساح براى جويدن مناسب نيست، به اين جهت شكارهاى بزرگ را نگه مى دارد كه بگندد و شل شود، سپس آنرا مى خورد.
تمساح كرانه هاى محفوظ و آبهاى قسمتهاى عميق تر رودخانه را براى استراحت در روز ترجيح داده و با فرارسيدن شب فعاليت و جستجوى خود را براى تغذيه شروع مى كند. ميزان فعاليت تمساح بستگى كامل به ميزان آب موجود در رودخانه و بويژه بركه هاى محل زندگى آن دارد. در ماههايى كه هوا متعادل است، خود را مانند الوارى بزرگ بر روى حوضچه هاى آب محل زندگى خود شناور مى كند، تنها سوراخهاى بينى و گاه چشمه اى خود را از آب بيرون و بقيه بدن را در زير آب بصورت غوطه ور نگاه مى دارد. بطور كلى از عوامل اصلى كه امروزه اين جانور را تهديد مى كند، شرايط زيستگاهى و از اَهَم آن كمبود آب است. عمدهترين مسئله براى زيست تمساح همانا استمرار جريان آب مى باشد.غذاى اصلى كروكديل بطور عمده ماهى، لاكپشت، پرندگان آبزى و لاشخور است.
تعداد تمساحهاى رودخانه سرباز در سال 1355 شمسى از 75 تا 100 عدد برآورد شده است. دكتر تجلى پور گفته است كه در رودخانه سرباز تعدادى نزديك به يكصد بچه كروكديل به طول 15 تا 20 سانتيمتر ديده شده است. دو نمونه از كروكديل رودخانه سرباز در موزه دانشكده دامپزشكى وجود دارد كه توسط دكتر تجلى پور گرفته شده است.
انواع ماهيها:
در رودخانه هاى آب شيرين، انواع ماهيهاى كوچك وجود دارند كه در لهجه محلى به آنها: سُوهْرِيگ - دِهِيف - گَدَّكَ- كَلينچ - هَرُك - توح - ريكو و ... مى گويند.
خرچنگ: انواع خرچنگهاى كوچك و بزرگ در داخل آب رودخانه ها زندگى مى كنند كه به لهجه محلى به آنها تگس مى گويند.
قورباغه ها: از آنجا كه قورباغه ها از حشرات تغذيه مىكنند، لذا نقش بسيار مهمى را در كنترل حشرات ناقل بيماريها و آفات دارند. قورباغه هاى منطقه عبارتند از : غوك بزرگ يا رانااسكولانتا، قورباغه چمنى يا راناپپانتس قورباغه خالدار يا نور گزكروكاتوس و قورباغه دمدار.
وزغ: كه روزها در حال استراحت است. و شبها به دنبال غذا، فعاليت مى كند. معمولاً در داخل بندهاى سنگى يا سوراخ خانه ها زندگى مىكند و از قورباغه بزرگتر مى باشد.
گُدْدوچ: به رنگ سياه و بسيار كوچك است و روى آب معمولاً حركات دورانى دارد و مى گويند كه با اين حركات خود آب گل آلود را صاف مى كند.
حلزون يا خانه به پشت: بيشتر جانداران براى آسايش خود خانه مىسازد ولى حلزون خانه خود را كه در حقيقت صدفى است و كاملاً به بدنش چسبيده است، به دوش مى كشد.
ب: پستانداران
بدن اين جانوران معمولاً از مو پوشيده است و در پوست آنها غدّه گوناگونى وجود دارد. جمجمه
آنها داراى دو گندل پس سرى است. اندامهاى حركتى آنها براى راه رفتن، بالارفتن، سوراخ كردن، شناكردن، پرواز كردن، سازگار شده است و قلب چهار حفره دارند. گرماى بدن آنها منظم است، بنابراين خونگرم هستند. برخى از پستانداران منطقه عبارتند از:
خرس سياه آسيايى (مَمْ):
خرسهاى بلوچستان رنگ سياه و براقى دارند و جلوى سينه آنها يك نوار پهن سفيد رنگى به شكل 7 پوشانده است و داراى گوشهاى بزرگ و موهايى بلند مى باشند. بلندى شانه خرس سياه به 80 سانتيمتر مى رسد و وزنش گاهى از 150 كيلوگرم بيشتر است. كف پاى اين حيوان برهنه و چنگالهايش خميده و سياه رنگ است. در مورد تغذيه اين حيوان اطلاعاتى قابل توجه در دسترس نيست احتمالاً از خرما تغذيه مى كند، قدر مسلم اين است كه خرس سياه مانند بيشتر خرسها از گياهان گوناگون و همچنين از مواد حيوانى زنده و مرده تغذيه مىكند. درباره توليد مثل اين حيوان نيز اطلاعات زيادى وجود ندارد ولى از آنجا كه نوزادهاى دوقلو به همراه مادرشان ديده شدهاند، مى توان گفت كه خرس ماده، هرسال يك يا دو نوزاد به دنيا مى آورد. مى گويند اين حيوان داراى قدرت بسيار زيادى است، حتى قادر است كه دازها را از ريشه كنده و بر سر دشمن خويش فرود آورد. در مواقع درگيرى با دشمن، معمولاً مثل انسانها بر روى دوپاى خودش مى ايستد و با دستان و پنجه هاى خود همانند انسان بر گونه هاى دشمن خود سيلى مىزند و يا اينكه گردن حريف را با آرواره هاى خود مى شكند. اين حيوان اغلب بالاى درختان نخل رفته و خرما نيز مى خورد و گاهى به باغات حمله كرده و با شكستن درختان خسارات فراوانى را به كشاورزان وارد مى كند. در لهجه محلى به اين حيوان»مَمْ« مى گويند.
شغال (تولَگ):از خانواده سگ سانان است كه از كفتار و گرگ كوچكتر و از روباه بزرگتر است اين
جانور اغلب در شب فعاليت مى كند و به صورت گروهى حركت مى كند و از پستانداران كوچكى مثل خرگوش، مار، مارمولك، پرندگان اهلى و وحشى تغذيه مىكند و غذاهاى گياهى نظير خربزه و هندوانه نيز باب طبع او مى باشد. بيشتر در كوهستانها زندگى مى كند و صداى زوزه دلخراشى، مانند سگى كه زخمى باشد در شب از خود سر مى دهد. همچنين اين حيوان به گوسفندان و بزها نيز حمله مى برد. به لهجه محلى آنرا تولَگ مى گويند.
گرگ: ار خانواده سگ سانان است كه دندانهايى بسيار قوى و استعداد و قدرت بىحدّى در شكار دارد. در كوهها و ارتفاعات زندگى مىكند. اين حيوان در صورتيكه گرسنه باشد بسيار خطرناك خواهد بود و حتّى امكان دارد كه در روز روشن به گله حمله ببرد و گوسفند و حتى چوپان را بدرد.
آهو: از جمله حيوانات وحشى است كه بيشتر در كوهستانها زندگى مى كند.
بخشوشك (چُك بَرْ):اين حيوان وحشى تقريباً شبيه به گربه است كه داراى چشمانى كوچك و درخشان است . مىگويند كه سرعتش بسيار زياد و بدنش داراى قابليت انعطاف فوقالعاده اى است بطوريكه قادر است حتى خودش را بر روى زمين پهن كند. زبانش مثل سمباده است كه هر كجا كه بليسد، موجب خراش آن جا مىشود. بيشتر در ميان درختان و بيشه زارها زندگى مى كند. در روز پنهان است و در شب فعال. اين حيوان بسيار علاقه مند است تا كودكان شيرخواره را ببرد، و بيشتر اوقات نيز بچه ها را از ناحيه سر به دهان مى گيرد و با سرعت هر چه تمامتر پنهان مى شود به همين جهت بلوچها به اين حيوان چُك بر يعنى حيوانى كه كودكان را مى برد، مى گويند. حتى در حال حاضر نيز در بعضى از خانواده ها، مادران بچه هاى خودشان را مىترسانند كه در صورتيكه نخوابى (چك بر) مى آيد و تو را مىبرد. پس بنابر اين بصورت يك باور پذيرفته شده مى باشد.
روباه خاكسترى و روباه سرخ: كه بيشتر در بيشه زارها و كوهها زندگى مى كنند. روزها پنهان و در شب فعال هستند. اغلب شبها به روستاها حمله مى كنند و مرغهاى اهلى روستائيان ماكيان و خروس را از لانه خودشان مىربايند. از آنجا كه اين حيوان بسيار زيرك است، بلوچها به او لقب مُلّا روباه داده اند و قصه هاى بسيار شيرينى را بنام او حكايت مى كنند.
خرگوشهاى صحرايى و خانگى: داراى گوشهاى درازى هستند. پاهاى پشتى آنها خيلى بلندتر از پاهاى پيشين است كه براى جهيدن مناسب مى باشند از برگها و ساقه هاى درختان تغذيه مى كنند. در خانه و زمينهاى زراعى سوراخهايى را حفر مى كنند، دُم آنها كلفت و كوتاه است.
سنجاب ايرانى (سُنْجول): سنجابى است با دم بلند و پرمو به رنگ حنايى رنگ قرمز سر و دم، اين سنجاب را از ساير سنجابهاى ايران مشخص مى سازد. بطوركلى رنگ بدن در پشت قهوه اى، در قسمت ميانى پشت و جلو، سايهاى از رنگ حنايى به آن اضافه مى شود. چشمها درشت و گوشهايش نسبتاً بلند است. كف دست و پاهايش برهنه هستند. در لهجه محلى به آن »سُنجول« مىگويند. اين سنجاب بيشتر در روز فعاليت داشته و اغلب در حفرههاى درختان لانه مى سازد و داخل لانه را از خزه و برگ و علوفه مى پوشاند، معمولاً از ميوه درختان تغذيه مىكند و گاهى تخم پرندگان كوچك و جوجه هاى آنها را نيز مىخورد. اگر چه كمتر به داخل آب مىرود، ولى به راحتى مى تواند در داخل آب شنا كند. سالى دو يا سه بار بچه مىزايد و هر بار 3 تا 7 بچه مىآورد.
سنجاب نخلى (هِرْدُك): از موهاى سفيد و سياه پوشيده شده است. رنگ اين سنجاب در پشت بدن روشن مايل به سفيد است، چهار نوار سياه مشخص روى رنگ روشن، در طول بدن، از سر تا دم امتداد پيدا كرده است. اين سنجاب بيشتر در نخلستانها و باغها زندگى مىكند. بعد از طلوع آفتاب از سوراخ خود كه معمولاً روى درختان و خصوصاً خرما، يا شكاف ديوارها و لاى صخره هاست، خارج مى شود و هنگام غروب آفتاب به لانه باز مى گردد. زمان توليدمثل، سنجابهاى نر به دور ماده ها جمع مى شوند و گاهى ميان نرها براى تصاحب ماده نزاع مى شود و ممكن است در يك روز چند نر با يك ماده جفتگيرى كنند. در اصطلاح محلى به اين سنجاب هِرْدُك مى گويند.
تِشى يا گربه تيغى يا جوجه تيرانداز (سيكّون): بزرگترين جونده اى است كه در ايران ديده مى شود. به علت داشتن تيغهاى بلند در روى بدن داراى شكل مخصوصى است كه از ساير جوندگان كاملاً متمايزمى شود. اغلب شبها فعال است و دير از لانه خارج مى شود. اندازه آن گاهى تا يكمتر مى رسد ولى دم آن كوتاه و پوزهاش پهن و پوشيده از موهاى خشنى است . گوش و چشم آن نيز نسبتاً كوچك هستند، بدنش از موهاى خشن و زبرى پوشيده شده و قسمتى از اين موها در پشت، و پهلوها و روى دم تبديل به تيغ شده اند. لانه خود را معمولاً در جايى قرار مى دهد كه آب باران به داخل آن جريان پيدا نكند. تشى هنگام احساس خطر تيغهاى خود را راست كرده و از برخورد آنها با هم صداى »خِشخِشى« بوجود مى آيد و خود تشى نيز صداى »خِرخرى« توليد مى كند. گاهى تيغهايى كه از ريشه سست هستند به بدن دشمن فرو رفته، باقى مى مانند. محصولات مختلف مانند نخود، پياز، سيبزمينى، سبزيجات و بخصوص محصولاتى مثل هندوانه،خربزه و خصوصاً خرما را مورد تغذيه قرار مى دهد.
موش خانگى: جونده كوچك و نام آشنايى است كه در ارتباط نزديك با محل سكونت انسان زندگى مى كند.
موش قهوهاى: اين موش بنام موش نروژى نيز مشهور است. در نزديكى انسانها، فاضلابها و انبارها زندگى مى كند و به دليل ايجاد حفرهه اى زياد در جويها و نهرها باعث اختلال در آبيارى مزارع مى شود.
موش كشتزارى: اين موش قهوهاى رنگ كمى بزرگتر از موش خانگى است كه معمولاً در جنگل، بيشه زار، كشتزارها، درهها، رودخانه ها و ارتفاعات و كوهستانها زندگى مى كند. با تغذيه زيادى كه از دانه و ريشه و قسمتهاى مختلف گياهان مىنمايد، خسارات فراوانى را به زارعين وارد مى سازد.
گُراز (خوك): سربزرگ، گردن كوتاه، بدن حجيم و سنگين با موهاى كم و خشن و بلند كه تا حدودى در اين جانور متغير است، به همراه دندان نيش بالا در نرها كه رشد نموده و از دهان خارج مىشود و به طرف پهلوها و بالاى پوزه امتداد پيدا مىكند، از مشخصات بارز خوك به شمار مىرود. اين جانور در شب فعال است وخسارات زيادى رابه محصولات كشاورزى وارد مى كند بنابراين چهره اى مزاحم است.
جوجه تيغى (دَجَوك): داراى روپوشى تيغدار است كه در مواقع احساس خطر به داخل آن مىرود.
ديگر پستانداران: عبارتند از: قوچ، ميش، پازن، كفتار، موش خرما، موش دوپاى سه انگشتى بزرگ، موش دوپاى هوتستون، موش ورامينى، جربيل بلوچستان، جربيل چيزمان، جربيل ايرانى، جربيل بيابانى، پلنگ و گربه وحشى (كوهى بگور) و ... .
در حال حاضر به علت گسترش ارتباطات، جاده سازى، افزايش جمعيت، شكار بىرويه و بطوركلى براثر تغييراتى كه در محيط طبيعى منطقه بوجود آمده است، بسيارى از حيوانات وحشى، از آنجا كه نتوانسته اند خود را با محيط جديد سازگار سازند، از بين رفته و يا نسل آنها در حال انقراض است. تا جاييكه بسيارى از اين حيوانات وحشى در چنددهه اخير نادر و كمياب شده اند.
ج: پرندگان
علاوه بر پرندگانى كه بومى اين منطقه هستند، در فصول مختلف سال شاهد مهاجرت بعضى از پرندگان به اين منطقه هستيم. پرندگان از جهت كنترل امراض و آفات گياهى نقش عمدهاى دارند همچنين كود حيوانى مربوط به فضولات پرندگان موجب صرفه جويى در مصرف انواع كودهاى شيميايى مى شود و خاك را حاصلخيز مىسازد. با توجه به اين نكته كه مصرف كودهاى شيميايى سبب اختلال در ميكروارگانيسم خاك و بروز عوارض محيطى و موجد انواع آلودگيهاست، به ارزش كود حيوانى اين جانوران پى مى بريم.
پرندگان بومى و مهاجر، بسيارى از حشرات و جوندگان موزى و زيانكار را از بين برده و به بهبود وضع محيط زيست و بهداشت آن كمك مىكنند ولى صيد و شكار بى رويه پرندگان بومى و مهاجر، امنيت لازم را براى زيست آنها دچار اختلال مى سازد. ازدياد كاربرد سلاحهاى شكارى و تجربه و ممارست زياد روشهاى سنّتى و مرسوم صيد و شكار، در كاهش جمعيت پرندگان تأثير زيادى برجاى گذاشته است.
برخى از پرندگان اين منطقه عبارتند از:
- تيهو (سى سيگ):پرنده ايست خاكسترى رنگ كه داراى خطوط و لكه هايى حنايى مىباشد. بيشتر در دشتها و كوهها و جاهاى مرطوب و اماكن داراى آب و درخت، زندگى مى كند. تخم گذارى آن عيناً شبيه كبك و ماكيان است و سرعت پرش آن از كبك خيلى بيشتر است ولى بجاى پرواز، بيشتر راه مى رود. زمانيكه خطرى را احساس كند، به سرعت و در ارتفاع پايين پرواز مى كند، مردم منطقه حرص و ولع زيادى در شكار اين پرنده دارند به همين جهت تعداد آنها بسيار اندك و مىتوان گفت كه نسل آنها رو به انقراض است.
- هُدهُد: اين پرنده بيشتر در چراگاهها و مزارع يافت مى شود و در تابستانها به جاهاى كوهستانى مىرود منقار آن دراز و خميده و داراى كاكلى بر روى سر مىباشد و به همين جهت به هدهد »شانه به سر« مشهور شده است. نر و ماده اش به هم شبيه مى باشند و در نظر اول تشخيص آندو مشكل است. اين پرنده به دوربينى مشهور است، حتى در ميان روستائيان شهرت دارد كه اين پرنده هشتاد متر زيرزمين را كه آب وجود داشته باشد به خوبى مى بيند.
پرستو: داراى منقارى كوتاه و دمى دو شاخه و پرهاى دراز و باريك و نوك تيز مى باشد. اين پرنده سياه رنگ را در اصطلاح محلى پيستان پِليستُك مى گويند. براى از بين بردن حشرات پرنده بسيار سودمندى است و حتى قادر است در حين پرواز حشرات را صيد كند. هنگام پرواز خود را از ارتفاع بلندى به پايين پرتاب مى كند و سپس به سمت بالا اوج مىگيرد. اغلب اوقات و خصوصاً هنگام صبح، در آسمان پرواز مى كند. در سقف خانه و برروى تيرهاى نخلى لانه خود را از گل درست مى كند.
فاخته يا كوكو (شاتول):پرندهاى است خاكسترى رنگ كه بيشتر در ميان گزهاى رودخانه و كوهها زندگى مى كند و لانهاش را روى درختان و خصوصاً درخت گز درست مى كند. نوزاد اين پرنده پس از بيرون آمدن از تخم به سرعت نموّ مىكند. اين پرنده را در اصطلاح محل »شاتُل« مى گويند كه داراى صداى بسيار دلنشينى است. معمولاً نوجوانان علاقه بسيار زيادى در صيد و شكار اين پرنده از طريق تله دارند.
چاهيگ: به اندازه كبوتر است و رنگى توسى متمايل به آبى دارد. بر روى بالهايش داراى خطوطى سياه رنگ است. پرهاى ناحيه گردنش داراى جلايى فلزى مى باشند. معمولاً بصورت گله ها و دسته هايى در درون غارها و كوهها و ديم زارها زندگى مى كند. مى توان گفت كه چاهيگ، كبوتر وحشى است.
هوبره: پرنده اى است كه غالباً در دشتهاى كويرى و مناطق بيابانى و گاهى در زمينهاى زراعى ديده مى شود. به راحتى راه مىرود و با احساس خطر خود را در پشت بوته ها و يا سطح زمين، با خوابيدن و بى حركت ماندن، مخفى مىكند. اين پرنده سعى مىكند كه كمتر پرواز كند ولى در راه رفتن مهارت كاملى دارد. از بذر گياهان و جوانه ها و برگهاى تازه روييده، حشرات و گاهى از خزندگان كوچك تغذيه مى كند.
جيرفتى: تقريباً به اندازه كبك است و مى توان گفت كه از نوع كبك است اين پرنده را در لهجه محلى »كَپين جَر« مى گويند.
جغد (بوه):در دوطرف سر آن تاجى از پر وجود دارد كه شبيه به گوش گربه است. رنگ آن حنايى مخطط است. بيشتر در ويرانه ها و سوراخهاى ديوارهاى بلند لانه مىسازد. پس از غروب آفتاب پديدار مى گردد و شكار خويش را از همين زمان آغاز مى كند. آزاررساندن به آن را بدشگون و باعث نفرين وى مى دانند.
كبك: رنگ پرهاى بدن آن سياه و زيرسينه اش سفيد است. منقار و پاهاى اين پرنده قرمز است . و در راه رفتن، بسيار مهارت دارد. خوراكش دانه گياهان، ماهى و قورباغه و انواع كرمهاست. در لهجه محلى به آن كوگ مى گويند.
داركوب يا درخت سُنبه يا داربُر (مَچّانْ گَرّوسْكْ):اين پرنده سبزرنگ و قسمت فوقانى بدنش سياه و قسمت پايين آن قرمزرنگ است. قد آن 24 سانتيمتر است و بيشتر در جنگلها و نخلستانها زندگى مىكند
و داراى منقار درازى است كه بوسيله آن درخت را سوراخ مى كند. و از آنجا كه در اين منطقه، بيشتر درختان خرما را سوراخ مى كند، به همين جهت به آن »مَچّان گرّوسك« مى گويند.
عقاب (هَلو):پرندهاى است شكارى و سياه چشم، داراى جثه قوى و چنگالهاى تيز كه در پرواز بسيار سريع است و قادر است بسيار اوج بگيرد.
كاكلى (چَدول):پرنده ايست خاكسترى رنگ، كمى بزرگتر از گنجشك، كه جنسهاى نر و ماده آن شبيه به هم مى باشند. سوراخ بينى آنها با پرهاى كوچكى پوشيده شده است و داراى يك كاكل كوتاه و گرد مى باشد. اين پرنده در كشتزارها و پيرامون مردابها و شنزارها و كوهستانها زندگى مى كند.
دال (گُوَراگ):پرندهاى است شكارى، تقريباً به اندازه سه برابر كبك و به واسطه پرهاى بلندش در پرواز بزرگ مى نمايد. رنگ آن قهوهاى مايل به قرمز و سياه است. بيشتر روى ديه ها و مزارع اوج مى گيرد و جوجهها را مى ربايد.با مار بىنهايت دشمن است و گاه ديده مىشود كه مار را با ارتفاع زيادى از سطح زمين بالا برده و سپس آنرا به زمين پرتاب مى كند و اين كار را تا مرگ مار انجام مىدهد. درپرواز، بالهايش غالباً باز است و كمتر از پرندگان ديگر بالهاى خود را در هنگام پرواز باز و بسته مىكند. منقارش بسيار قوى و پرقدرت است، بطوريكه با آن پوست لاشه هاى شتر و اسب را پاره پاره مى كند.
انواع ديگر پرندگان عبارتند از: كبوتر، خروس، ماكيان، عقاب طلايى، باز خرمايى، مرغ، زيرآب، بلبل خرما، سهره بال زرد، كلاغ بال زرد، كلاغ زاغى يا زاغچه، كلاغ معمولى، دم جنبانك - سينه زرد، چكاوك مزرعه، چكاوك گندمزار، با خورك، بوم گوشدراز، خفاشها، گنجشك، گورچين، باز، لكلك، شبگرد بلوچى، چلچله بيابانى، كركس، سُسك شاليزار، سُسك تالابى پرصدا، سُسك بيابانى، چك چك بيابانى، گنجشك بلوچى، گلوزرد، درّاج.
د: خزندگان
رده خزندگان از سوسماران و مارها تشكيل مىگردد. اينان از دوره ميانزيوى هستند، اين دوره را
مىتوان دوره خزندگان ناميد. زيرا خزندگان در اين زمان، جانوران مسلط بودهاند. خزندگان حيواناتى هستند كه بيشترين تغييرات جسمانى را نسبت به دوزيستان دارند.
مارها: مارها بطور كلى در دسته (حُرشفيّات) پولك داران جاى مىگيرند از اين رو به آنها حرشفيّات گفته مى شود.
مارهايى كه در اين منطقه وجود دارند عبارتند از:
سِياه مار: پشت اين مار سياه و قسمتهاى جانبى و زير بدنش سفيد مىباشد و بسيار خطرناك است. سمّ آن قوى و كشنده است. و بيشتر در نواحى كوهستانى و بيابانى زندگى مى كند. بسيار آهسته را مى رود. در صورت شنيدن صدا، جايى نمىرود و همانجا مى ماند. بيشتر زمانيكه انسانها خواب باشند آنها را مىگزد. معمولاً در تابستانها بيشتر ديده مى شود و زمستانها در حال استراحت است. در صورت ديده شدن صد در صد كشته خواهد شد. طول آن تقريباً به يكمتر مىرسد.
تيرمار: معمولاً بيشتر روى درختان ديده مى شود. و در صورت بروز خطر با چندين متر پرش، به دشمن خود حمله مىكند و به سرعت از محل دور مىشود. تقريباً خاكسترى رنگ و بدنش باريك است.
مارآبى: خاكسترى رنگ و بيشتر در رودخانه ها و در داخل آب زندگى مى كند به راحتى روى سطح آب شنا مىكند.
موش گير: به رنگ خاكسترى ديده مىشود بيشتر در داخل منازل زندگى مىكند. دشمن درجه يك موش است كه سريعاً موش را شكار مىكند به همين جهت بدين نام شهرت دارد.
زردمار: معمولاً بيشتر در داخل گياهان يكساله نظير بادمجان و فلفل و ... زندگى مى كند. مى گويند كه همسر سياه مار است و اگر كسى اين مار را بكشد صد در صد سياه مار او را مى گزد و از بين مى برد كه اين امر بيشتر جنبه افسانه اى دارد.
واسْك: اين مار از عجايب خلقت مى باشد كه داراى دو سر است و فاقد دم مى باشد و خيلى راحت مى تواند با هر دو سر خود راه برود. اين مار معمولاً سمى نيست.
گَرّ: پشتش خاكسترى رنگ و زيربدنش سفيد است و بيشتر بر سر راه انسانها مىخوابد و اغلب با ايجاد صداهايى وجود خود را اعلام مىكند. سم اين مار كشنده نيست. بسيار سريع است.
لُكُّكْ: اين مار طول چندانى ندارد و بصورت جانبى راه مى رود و سم آن بسيار مهلك و كشنده است.
مارهاى ديگر: آلوسر، قمچه مار، مار جعفرى، افعى شاخدار ايرانى و ..
سوسماران: بدن آنها معمولاً باريك است، دست و پا چهارتاست. ولى بعضى از سوسماران بدون دست و پا مى باشند. پلكهاى آنها معمولاً متحرك مىباشد و معمولاً تخم مىگذارند. از حشرات و مهره داران كوچك تغذيه مىكنند و بعضى گياهخوارند. سوسماران منطقه عبارتند از:
آفتاب پرست: در بخشهاى گرم و خشكىهاى قديم زندگى مى كند. در شرايطى همرنگ محيط مى گردد. بوسيله دم خود بر روى شاخه ها محكم مى چسبد. زبان آنها به تندى خارج و جمندگان را شكار مى كند.
گوج: داراى پشتى بسيار قوى و محكم مى باشد پاهاى كوتاهى دارد. بسيار كند راه مى رود. بيشتر در شاليزارها و مردابهازندگى مى كند و از حشرات و جمندگان تغذيه مى كند. از نظر ظاهرى تقريباً شبيه تمساح است ولى از آن بسيار كوچكتر مى باشد.
باگاد: انواع گوناگونى نظير باگاد كوهى، درختى و ... دارد.
كيپوك: بيشتر در رودخانه ها و كوهها زندگى مى كند.
لِيدوك: كه بيشتر در داخل خانه ها و روى ديوارها زندگى و از حشرات و سوسكها تغذيه مى كند و دم آنها خيلى راحت شكسته و به سرعت ترميم مى شود.
روغن ريس: بدنش براق و داراى خطهايى قرمز در طول بدن مى باشد و سرعتش خيلى زياد است.
ه : حشرات:
حشرات اين منطقه بسيار زيادند كه برخى از آنها عبارتند از:
انواع زنبورها: زنبورعسل، گُوَبْزْ، دَنگ ، دَنْدِسكْ و ...
انواع مورچه ها: مورچه هاى كارگر، صنعتگر، جنگجو، مهاجر، ملكه (مادر)، كشاورز، دامدار، فروشنده، بافنده، سخنگو.
انواع ملخها: ملخ هندى، مراكشى، ايتاليايى، پاكستانى، آفريقايى.
انواع سوسكها: سوسك آرد، سوسك انجير، سوسك پروانه خوار، سوسك گاوخوار، سوسك نقب زن و ....
انواع مگسها و پشه ها: مگس خانگى (روزانه)، پشه شب، پشه مالاريا و ...
و: حيوانات اهلى:
عبارتند از: ماكيان، خروس، گاو، گوسفند و بز، سگ، شتر، الاغ، گربه.